برای تو مینویسم هستی من

دوباره پاییز...

        سلام مامانی ،نی نی خوشگلم که هنوز تو این دنیا نیومدی اما خیلی بهم نزدیکی،خوبی؟یه سواله تکراری ؟تصمیم نداری بیای پیشه ما؟ مامانی امروز 31 شهریوره و در آخرین ساعات تابستون بسر میبریم ،بوی پاییز عجیب از پنجره های خونه به مشام میرسه ومن اصلا خوشحال نیستم چون پارسال همین موقعها بود که تصمیم گرفتیم برای اومدن شما اقدام کنیم و اونموقع با خودم فکر میکردم سال دیگه تو توی بغلمی اما پاییز اومد و هیچ... عسله مامان اگه از خبرای این روزا بخوام برات بگم مهم ترینش اینه که نی نی خاله داره روز به روز زیباتر و دوست داشتنی تر میشه و شده عشق خالش من خیلی دوستش دارم و تو نگه داری به خالت خیلی کمک میک...
31 شهريور 1392

اولین پست همراه با غم

سلام نی نی خوشگلم این وبلاگو چندروزه پیش ساختم تا توام بدونی منو و بابایی چه روزایی داشتیم و چقدر واسه اومدن تو سختی کشیدیم عشق مامان الان 9 ماهه که من و بابایی داریم تلاش میکنیم تا تو بیای پیشمون ولی موفق ن شدیم نمیدونی چه کارایی کردیم از آبان 91 مامانی آمپول زد،ای یو ای شد،دارو خورد ولی فایده ای نداشت تا اینکه فهمیدیم بابایی یه مشکلی داره و باید عمل بشه بابایی نازت رفت زیر تیغ جراحی فقط به عشق اومدن تو بابا خیلی اذیت شد بعد از عمل کلی دارو خورد،این ماههای اخیرم تا تونست آمپول زد اما هنوز تو داری ناز میکنی و پیشه ما نمیای من بیشتر از خودم واسه بابایی ناراحتم آخه خیلی بابای گل و مهربونی داری و از خودش...
31 شهريور 1392
1